نازنین رقیهنازنین رقیه، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات نازنین رقیه

40 روزگیت مبارک دخترم

الهی قربونت برم ببخش مامانی چند روز تلفن قطع بود نتونستم واست مطلب بنویسم شنبه06/12 چهل روزگیت بود رفتی حمام این سومین حمامت بودخیلی هم خوشکل شدی دوست دارم زود به زود ببرمت اما ترس از اینکه از دستم بیفتی مانع میشه امروز 44 روزگیت هست خیلی خوشحالم چون تقریبا 1 هفته هست که خیلی هم آرومتر شدی خداروشکر چهره ات هم داره کم کم شکل میگیره اصلا به من شبیه نیستی خیلی به بچگی های بابایی شبیه هستی ...
15 شهريور 1390

تولد نازنین رقیه

سلام کوچولوی مامان... بلاخره انتظارمون به سر رسید وبه دنیا اومدی اما ماجرای به دنیا اومدنت... وزن:3100 قد:50 دورسر:30 شب دوم مرداد بود که مامان حس میکرد درد داره اما درداش منظم نبود .واسه همین فردا صبحش یعنی روز سوم مرداد با مامانا رفتیم پیش خانم دکتر ستوده خانم دکتر بعد از معاینه مامان گفت دهانه رحمت باز شده باید سریع بستری بشی وبه نظر میرسه لگنت تنگه احتمال داره سزارین بشی...مامانا گفت بیا همین حالا بگو سزارینت کنن اما من گفتم نه میخوام طبیعی زایمان کنم خلاصه روغن کرچک هم گرفتیم خوردم اما بازهم دردم شروع نشد بلاخره ساعت 4:30 رفتیم بیمارستان وبستریم کردن واینداکشن شروع شد خلاصه بازم انتظار وانتظار... فردا صبحش یعنی 4مرداد دردها...
15 شهريور 1390

آخرین شب قدر سال 90

گلی جونم ارزومه برم هییت واسه شب قدر ولی با وجود نازگلی مثل شما نمیشه آخه میترسم مریض بشی یا چشمت کنن یا...   کوله بارت بربند شاید این چند سحر فرصت آخر باشد که به مقصد برسیم بشناسیم خداو بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم میشود اسان رفت میشود کاری کرد که رضا باشد او ای سبکبال در این راه شگرف در دعای سحرت در مناجات خدایی شدنت هرگز از یاد نبر من جا ماتده بسی محتاجم (التماس دعا) ...
1 شهريور 1390