ماجرای آقا گربه
جیگرخانم مامان وبابا پس کی میای؟؟؟؟؟؟؟تا یه ذره دلم درد میگیره کلی خوشحال میشم اما وقتی میبینم خبری نیست حالم گرفته میشه... واما ماجرای جدید ترس مامان از گربه!!!!!!!!!!! بابا هم که فکر کرده بود مامان خورده زمین در عرض2دقیقه خودشو رسوند.. اتفاقا بابا خونه مامانش بود و وقتی زنگ زدم به حدی ترسیده که همه فهمیدن مادرجون هم فکرکرده دلم درد گرفته ونازنینم داره میاد به بابا سجاد گفته تو برو من با آژانس میام بعدش مادرجون اومد ورفتیم دکتر الهی مامان واست بمیره خانم دکتر گفت چرا گریه کردی؟منم ماجرارو گفتم خانم دکتر صدای قلبتو گوش داد مامان نباشه الهی قلب کوچیکت همچین میزد دلم کباب شد ولی خدا خیلی رحم کرد به خیر ...