نازنین رقیهنازنین رقیه، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات نازنین رقیه

ماجرای آقا گربه

1390/6/19 16:46
712 بازدید
اشتراک گذاری

جیگرخانم مامان وبابا پس کی میای؟؟؟؟؟؟؟تا یه ذره دلم درد میگیره کلی خوشحال میشم اما وقتی میبینم خبری نیست حالم گرفته میشه...

واما ماجرای جدید ترس مامان از گربه!!!!!!!!!!!

بابا هم که فکر کرده بود مامان خورده زمین در عرض2دقیقه خودشو رسوند..

اتفاقا بابا خونه مامانش بود و وقتی زنگ زدم به حدی ترسیده که همه فهمیدن

مادرجون هم فکرکرده دلم درد گرفته ونازنینم داره میاد به بابا سجاد گفته تو برو من با آژانس میام بعدش مادرجون اومد ورفتیم دکتر الهی مامان واست بمیره  خانم دکتر  گفت چرا گریه کردی؟منم ماجرارو گفتم خانم دکتر  صدای قلبتو گوش داد مامان نباشه الهی  قلب کوچیکت همچین میزد دلم کباب شد ولی خدا خیلی رحم کرد به خیر گذشت بعدشم رفیتم سرم زدیم عمه هات نگران مرتب زنگ میزدن

خلاصه خانم خوشکل من خداکنه چیزیت نشده باشه کاش بیای وببینم سالمی خدا میدونه قشنگترین لحظه زندگیم همون لحظه میشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان نفس طلایی
1 مرداد 90 12:44
سلام ان شاالله سالم و صالح و نامدار باشه براتون
نازنین نرگس نفس مامان
2 مرداد 90 0:04
وای چه بد مراقب خودتون باشید ما منتظر خبرهای خوبیمممنون از تبریکتون
مامان فاطمه‌شهرزاد
2 مرداد 90 11:58
سلام مامان مهربون نازنين رقيه اميدوارم حالتون خوب باشد و به شادي و تندرستي ني‌ني نازتون را بدنيا بياوريد و چشم ما هم از ديدنش روشن شود. تو رو خدا دخترم مرا هم دعا كن كه سالم و صالح بزرگ بشه آخه خدا اونو بعد از 13 سال به ما داده . دعاي ماماناي باردار زود مي‌گيره دوستت دارم و مي‌بوسمت
شکوفا وخاله اینقه
8 مرداد 90 8:31
الهی که سالم به دنیابیاد. ما هم براش دعا میکنیم.
مامان تربچه
13 مرداد 90 5:46
خدا رو شکر که به خیر گذشت