نازنین رقیهنازنین رقیه، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

خاطرات نازنین رقیه

ناناز 54 روزه وکالسکه سواری

ناناز مامان دیروز واسه اولین بار سوار کالسکه شدی وبا بابایی رفتیم گردش کلی ذوق کرده بودی همش اطرافتو نگاه میکردی ومخصوصا از دیدن درخت ها ذوق میکردی مامانی این روزا خیلی بیشتر از قبل میخندی اینگدر ناز میخندی قند توی دلم اب میشه خیلی نازی مامان جون گاهی اوقات هم بهت پستونک میدم اگه بدونی چطوری میخوری ملچ ملوچ وبا کیف به اطرافت نگاه میکنی خیلی بامزه ای بعدشم لالا میکنی ومیندازیش با لب هات هم بازی میکنی و اب دهنتو کف الود میریزی بیرون و پوفش میکنی دیروز هم که رفته بودیم مهمونی واسه اولین بار غریبی کردی لنج کرده بودی خوردنی شده بودی مامان ،آخه هنوز کوچولویی نمیدونم چطور غریب بودن خانمه رو حس کردی ماشالله دخترم ...
26 شهريور 1390

ناناز53 روزه

ناناز جونم ٥٣ روزت شده هوراااااااااااااااااااااجانمییییییییییییییییییییییییییی دخترم داره بزرگ میشه دیروز هم که ٥٢ روزت بود رفتی حمام اینم عکس هات بعد از حمام که راحت خوابیدی خدای من چه ناز لالا کردی     ...
26 شهريور 1390

نازنین خانم و شب 23 رمضان

سلام ناناز مامان دیشب بلاخره رفتیم هییت  بابایی هم خوند شما هم راحت خوابیدی  اما وقتی اومدیم خونه بیدار شدی ونذاشتی مامانی بخوابه تا الان که تازه خوابیدی این اولین شب قدری بود که باهم رفتیم ایشالله هزارتا شب قدر رو درک کنی     امروز  ٢٩ روزگیت بود عصر با بابایی رفتیم  پیش دکتر شفیعی گوشتو سوراخ کردیم اینقدر گریه کردی مامانی مردو زنده شد ولی بجاش خوشمل شدی جیگر بودی جیگرتر شدی اینم عکسهات           ...
20 شهريور 1390

تصاویر ناناش مامان

    سلام مامان گلی این روزا خیلی بد اروم شدی اینقدر گریه میکنی نمیذاری بابا بخوابه و همش بدون سحری روزه میشه مامان هم غصه بابا رو میخوره کاش میدونستم چی میخوای این عکس رو وقتی خوابیده بودی گرفتم 20 روزگیته بوسسسسسسسسسسسسنمیدونم خواب چی میبینی که میخندی ...
20 شهريور 1390